*خانوم بهار بگم بیا!؟بگم نیا!؟ولی بیا!*
برفا که آب شدن بهار
خمیازه می کشی چرا
فصلِ اقاقیا رسید
رختاتو جم(ع ) کنو بیا
تعظیمِ مو به جف(ت) چشات
تند می کنه حرارتو
شونه ی چوبیو بگیر
چتری بکش به صورتو
شب غصه هاتو ها بکن
به پنجره به سمتِ باغ
عجی مجی نفس بکش
شادی بپیچه تو اتاق
******************
نوستالژیه صدای پات
داری میای قدم بزن
چقد تو کوکِ کوچه ای
می چسبه این نُتا به من
******************
.
آخ! که همش خیاله باز
حرفای چِرتو خوابِ ناز!
داری میای!؟… نیا! برو!
با عکسِ مسئله نساز
خانوم بهار حقیقتش
کسی با مرگِ صد نِدا
گریه نکردو غم نخورد
به جاش برای مرتضی…!
خانوم بهار حقیقتش
اینجا کسی برای ما
شعری نگفتو تب نکرد
به جز جنابِ عکسِ پا
شیرازیم حتی نبود
مهمون نوازیای ما.!
بهار نیا! ..حقیقتش
حتی علی یِ مرتضی…!(بگذریم :-( )!
پیش رفتو تُن(د) رویِ ما
در انحصارِ ریش بود
بدبختی و کم آبیا
فقط به دستِ دیش بود!!
******
حالا که اقتصاد ما
خلاصه می شه تو لباس
نفت و برنج و واردات
نقابِ اختلاسِ ماس(ت)..
.
.
..نوستالژیه صدای پات
ولی کسی تورو نخواس(ت)!!
خواستی نیا..اما!… بیا
کوچه به فکرِ غنچه هاس(ت)
******
*شیراز*
*دوستان عیدتون مبارک*
لطفا رو وزن ساده ی مستفعلن مفاعلن خوانده شود.