تهدید
تهدید نکن میری
آماده ی این بودم
من سرفه ی چن ریشتر
تهران پر از دودم
تهدید نکن بانو
تهدید نیازی نیس
این شاه شکس خورده
اندازه ی بازی نیس
این روزُ خودم دیدم
خالی شدن جاتو
وقتی که وا کردی
قلاده ی چشماتو
این آلت قتاله س
تا عاشق قاتل شم
با سنگ ترین دل خواس
تیمور ترین دل شم
لنگم ، به نگاهی ریز
زنده م به همین جیره
من کودکم و عقلم
با شیطنتی میره
این کودک ترسیده
تو اخم تو کز کرده
تنگی نفسی شو با
ماچی پروتز کرده
تهدید که کاری نیس
چون قلقلکم میده
تو اول تردیدی
این آخر تهدیده
تردید نکن بانو
آغوش بگیرم باز
با وسوسه ی دکمه
از چاله به چاه انداز
***