جاده ها رو سیا بشن ای کاش..
حس وقتی میگی خداحافظ
سوت رفتن تو بهت راه آهن..
تو: قطاره دچار رفتنی و
من: یه ریلم عبور کن از من
ترس اینکه تو میری از پیشم
داری میگیره باز امان منوو…
وقتی آغوش تو جهان منه..
تو کجا میبری جهان منوو…؟
بی تو شعرای پرشکوفه من
یه بغل حرف نارسن دیگه…
شهر مرده که کوچه پس کوچه ش
به خیابون نمی رسن دیگه..
ساده بودم که فک نمیکردم
دست جاده به دستمون برسه
تو سکوتم به بض دم نزنم..
تا که دردم به استخون برسه…
همه فصلای سرد پیش منن..
همه فصلای برگ ریزونو..
بسه این بازی عذاب آور..
داره میپاشه زندگیمونو
داره تو خونه برف می باره
کاش که یخ راه بند بیاره نری…
یا بری زوده زود برگردی
که ببینم دوباره پشت دری
همه ریلا رو سنگ سد بکنه
آسمونم دچار مه باشه
جاده ها توی دست تعمیرو
در خونه به سمت من وا شه…
ترس اینکه تو میری از پیشم
داری میگیره باز امان منوو…
وقتی آغوش تو جهان منه..
تو کجا میبری جهان منوو…؟
میلاد کرمی