هفتمین سین
نگاه پارسالت یاد گاری
تو امسال نگاهت زخم کاری
بگو به من که محتاج نگاتم
برای سال نو عیدی چی داری ؟
ربیع الاول فصلای شمسی
قمر خانوم قله ی دماوند
چِشَم دنبال بخوردی جدیده
مثه برخورد فرودین و اسفند
مثه آغاز سال با تو بوسه
مثه چشمی که با لبخند خیسه
مثه اون هفتمین سینیی که بودی
مثه پایان اشکای کبیسه
سعادت سین هفتم بود با تو
بدون سکه با دستای خالی
کنار عکس تو شش سینُ چیدم
سراب پول دار پارسالی
سرابی یا سعادت هستی اینجا
چه فرقی میکنه؟ هفسینُ دارم
بهاری یا زمستون داغ دارم
چه فر قی میکنه؟ باید ببارم
بهاری یا زمستون ابر ابره
بیایی یا نیایی صبر صبره
چه خوبه باشی و بی تو نمیرم
که دنیا واسه بارون مثه قبره