وقتی چراغ خونه خاموشه !

وقتی چراغ خونه خاموشه توی سرم شورش به پا میشه
هی میره بالا هی میاد پایین سقف اتاقم جا به جا میشه

گاهی به قدری توو فشارم که حس میکنم دارم پرس میشم
مثل خودم توو دود سیگارم وقتی که غرق استرس میشم

گاهی ولی بی مرز آزادم مثله یه ماهی توی اقیانوس
قل میخورم از تخت می افتم توو پیچ و تاب جاده ی چالوس

ترکیبی از رویا و کابوسه هم ترسناکه هم تماشایی
مثل مجازات دو تا موشه با ضربه های تخت دمپایی

درگیر این احساس مجهولم حالم شبیه حالِ دیواره
یا من دارم دیوونه تر میشم یا … یا خدا این خونه جن داره ؟

شادم ولی نه شایدم غمگین میخندمو یه ریز میبارم
سرباز مغرورم ولی دائم توو حین سینه خیز میبارم

اصرار دارم رو خیالی که با اینکه تلخه واقعا زیباس
کاووشگری میشم که با وحشت دنبال کشف راز برموداس

اصلا شبیهم نیس جسمی که هر شب داره تختم رو میپوشه
حتی منو من هم نمیفهمه وقتی چراغ خونه خاموشه !
.
.
.
بهروز دولت آبادی _ ۱۳۹۳/۱۲/۴

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/90721کپی شد!
238
۹