قاب خسته…
گفتن که از راااا میرسی شاید
یک روز، بعداز ظهره این تقویم
واسم مثه خوابی شده این عکس
توی یه قاب خسته، میخندیم!
دنیاااام توو کادر یه تصویره
حرفایی که پشت نگاهت هست
تنها که باشی تازه میفهمی
میشه به قابی خسته ام دل بست!
گوشم به حرفایی بدهکاره
هرچی نگفتی دوستم داری
باز از خدامه من مخاطب شم
توو این سکوت سرد و تکراری!
من عاشق خیره شدن هاتم
اون حالتی که چشم تو داره
وقتی نگاه تو، تماشامو
حتی یه پلکم جا نمیزاره!
من غرق رویای یه لبخندم
از هرچی عشقه بعد تو، بیزار
انگار جهانم دسته یه میخه
ثابت شده رو خلوت دیوار!
ساده میشه از زندگی دل کند
ما توی این تقدیر همدردیم
تنها شدیم از اون زمانی که
با هم یه عمر و قاب میکردیم!!!