*من بر می گردم(نامه ای برای بهترین دوست)*
تو این روزا که کیش و ماتِ فرصت هاست
توی دنیا رکودِ نرخِ آزادیست
باید گاهی چشارو بست کنار اومد
با مرگِ آرزوهایی که با ما نیست
تو عصرِ مهره ی سوخته فقط شاهه
که جف(ت) چشماشو بسته داره می بازه
نمی دونه ته خط هم وزیرِ جنگ
تو این شطرنجِ بی رحمی یه سربازه
می گن اینجا پلِ میعادِ باورهاست
شبِ میلاد و رقصِ نورِ رویاهاست
ولی تهران کمین گاهه سرابی که
پر از دود و حبابی از خیالِ ماست
دارم می یام عزیزم عشقِ نا فرجام
هنوزم رو به رومه عکسِ سلفیمون
با اون اخما و ژستامون یادم می یاد
قدم زدن بی چتر، عصر و شبِ بارون
تو کوچه خیس و عاشق گفته بودم
بی اعتنا گذشتی مثلِ یه عابر
الان فصلِ بهاره گفته بودم
when the walls are covered by the flower"
"i’ll come back to my home as a lover
**********************************
ترانه ای پر از ایراد بهانه ای برای با شما بودن ..
امروز غروب، ۲۰ بهمنِ ۹۳
روی پل ، انتهای کارگر