آدم دیگه
دیگه مرهمی نمی خوام
دیگه از زخمم نمی گم
جمع شده حواسم حالا
آخه چون آدم دیگم
حتی از نور ستاره
دیگه چشمامو می دزدم
من همه گذشته هامو
پای چشمای تو کشتم
نمی خوام اصلا بفهمم
میشه بی تو زنده باشم
تو فقط قفس شو واسم
من همون پرنده باشم
بی تو اوج افسانه می شه
دیگه پروازی نمی خوام
آخر دنیامه انگار
اما آغازی نمی خوام
باورش سخته می دونم
نمی گم که خیلی خوبم
ولی پای رفتن تو
می بینی چقد آشوبم
این روزا خالیم از من
بس که خوابتو می بینم
چرا یادم میره رویام
وقتی روبروت می شینم
کمکم کن تو می تونی
از تو زنده شم دوباره
میدونی دس خودم نیس
دل من به تو دچاره
به تو که جنس دلم رو
بهتر از همه شناختی
تو که از آوار این مرد
آدم دیگه ای ساختی
دیگه مرهمی نمی خوام……..