بافتن ترانه زندگی
مداد توو دستم مثه میل بافتنی
بیتا رو رج به رج بهم می بافم
هر جایی احساسمو گم میکنم
مجبور میشم چندتا رج بشکافم
یه وقتایی بیتا گره می خورن
بهم میریزن حسمو حسابی
کلافه میشم از غم و سیاهی
جاش گره میزنم کلاف آبی
دونه اناری بافتنو دوست دارم
قافیه این اجازه رو نمیده
باز دوباره داداش بی ذوق من
جفت پا رو حس خوب من پریده
چه کیفی میده وقتی اتفاقی
وزن ترانه هات درس در میاد
رج جدید خیلی خوب می بافی
وقتایی که قافیه بهتر میاد
سخته که بافتنی یه دس بافته شه
همیشه میشنوی که آخر کار
حست بهت میگه شل و سفت شده
قسمت بد قافیه ها رو بردار
میخواستی حرف اول زندگی
با رنگ خوشبختی رو کار دربیاد
اما حالا بیتا همه در همن
بعضیا خارج شدن از امتداد
حوصله تو سر میبره بافتنی
نیمه کاره ول میکنیش یه گوشه
اما بازم خیال شاعرانت
بر میداره بافتنی رو میپوشه
sepinood pahlevani
چه جالب!!! :-) خییلی جالب و بامزه بود چه کیفی میده وقتی اتفاقی وزن ترانه هات درس در میاد رج جدید خیلی خوب می بافی وقتایی که قافیه بهتر میاد دقیییییییقا! =D> سخته که بافتنی یه دس بافته شه همیشه میشنوی که آخر کار حست بهت میگه شل و سفت شده قسمت بد قافیه ها رو بردار :-) حوصله تو سر میبره بافتنی نیمه کاره ول میکنیش یه گوشه اما بازم خیال شاعرانت بر میداره بافتنی رو میپوشه واقعا خوب بود :-) بهتون تبریک میگم بابت تواناییتون @};- @};- @};- @};-
محسن یاران
سلام جناب ثلاثی @};- خیلی خوب و خلاقانه بود =D> دونه اناری بافتنو دوست دارم قافیه این اجازه رو نمیده باز دوباره داداش بی ذوق من جفت پا رو حس خوب من پریده ;)) =D>
رحیم ممبنی گرمسیری
درود جناب ثلاثی ترانه ی خوبی از تون خوندم =D> =D> =D> =D>
حسین خزایی
@};- @};- @};- @};-