.::: توی حبسم :::.
هیجده ساله توو خودم مرده م
توی حبسم یه جا شبیهِ رحم
هی لگد میزنم به آزادی
گور هر چی…!فقط بچسب بهم
چندش از گریه با دروغ پدر
این طرف من به ضربه های چماق
اون طرف مادرم کتک میخورد
توی ده سالگی و هضم طلاق
گم شدم از خودم،از اون خونه
"لب به لب" "کردنم" به یک سیگار
بینِ جمعی شبیه سگ تا صبح
اشک میریخت دکمه ی شلوار!!
توو سرم کارد میکشم به خودم
مثل یک گوشت توی قصّابی
قفل میشم…کلیدت و بنداز
توو دو تا هشتِ خلطِ زرد آبی
موجِ یک اغتشاشِ یک نفره م
یک مغازه م که بازه روزِ قتل
میخورم اعترافم و با شاش
بعد بالا میارمش توو سطل
ارتباطِ حجاب و عشق و اسید
راز بن بست…صورتم…باتوم!
توی روحم تَتو شدن دردام
مثلِ خط های کارد رو بازوم
هیجده ساله تو خودت مردی
خنده رو لمس میکنی توو عکس
بینِ مردُم خودت رو سفت بچسب
گریه کن توی ریتمِ تی ام بکس!
۱۳۹۳/۹/۱۸
برای تولدم خودم و ختم حضورم در آکادمی