حال استمراری بد
ناله های چرک دودوک، تهِ این دالون متروک
چنگ های آخر من، روی دیواره ی فیس بوک
این همه ش توصیف حاله، حالِ استمراریِ بد
حال مردی که یکم قبل، رگشُ با قلمش زد
"ما" تموم میشیم تـــو چشمات، تــو یه عکسِ دسته جمعی
تو واسه افعیِ رویات، باید این "ما رو" ببلعی
تو باید بی رحم بکوبی، لِه کنی رویامُ محکم
مثِ ته سیگار سوخته، وقتی خاموش میشه کم کم
*
از میون مردم شهر، کی به این مرد اعتنا کرد؟
به کسی که کل عمرش، بر خلاف آب شنا کرد
کی تو این تشویش هر روز، یه پناه موندگار شد
کی زمستونم رو فهمید؟ کی نرفت و موند، بهار شد؟
*
با تو این عاشق نفس داشت، تو بری، یعنی نداره
لعنتی! عشق با تو عشقه، تو بری، معنی نداره
بالمُ بستی و شادم ، که پرِت گرفت به دنیام
قبلِ تو هیچی نداشتم، بعدتم هیچی نمی خوام
من توی خونِ خودم مست، غرق میشم، غوطه میرم
دستمُ هیچ کس نگیره، به خودم مربوطه، میرم
به دل شب می زنم تا… ، صبحِ تو سپید شه فردا
مردی که "حالِتُ" فهمید، ماضیِ بعید شه فردا
*
از میون مردم شهر، کی به این مرد اعتنا کرد؟
به کسی که کل عمرش، بر خلاف آب شنا کرد
کی تو این تشویش هر روز، یه پناه موندگار شد
کی زمستونم رو فهمید؟ کی نرفت و موند، بهار شد؟
_______________________________________
پ.ن۱: دودوک یا نرمه نای یکی از سازهای بادی قدیم شرق است که صدای فوق العاده حزن انگیزی ایجاد می کند و از نوازندگان مشهور آن می توان به ژیوان گاسپاریان اشاره کرد.