تبر و کاج و آخرین ضربه …
واسه این مرد تلخ معمولی
این همه غم عجیبه ! باور کن
می کشم ضامن از همه بغضام
انفجارم مهیبه ، باور کن .
***
من فقط گریه می کنم ، این بار
راه حلّی نمونده جز هق هق
سقط میشه خیال پروانه
پیله می سوزه میشه آینه ی دق !
***
من فقط گریه می کنم وقتی
که مُجازه به دل خیانت کرد
توو اتاقی که پمپ بنزینه
بشه فندک زد و حماقت کرد .
***
خنجر از پشت می زنه ، هیهات
اونکه مثل برادر تنیه
هر چه قد مشت می زنم ، پوچه
در و دیوار خونه آهنیه !
***
توو سکوتم رسوبِ فریاده
توی دنیام حل شده والیوم
چش براهن یه مرد ، گریه کنه
تا به بازی بگیرنش مردم !!
***
خط به خط گریه می کنم ، گریه
مرگمه ، بهتره کفن تن کرد
تو بگو سرنوشت تاریک و
چه جوری با یه شمع روشن کرد ؟؟!
***
خودم و هی به خواب می زنم و
توی خوابام گریه آزاده
که ۲ تا پای زندگیم فلجه
سِر شده ، روی تخت افتاده !
***
تنگ ماهی شکست و افتادم
دِ بیا بغضت و یه دریا کن !
جالبه … حرفم و نمی فهمی !
پس بمون ، مرگم و تماشا کن .
***
بستری می کنم نفسهام و
توی ششهای خالی سیگار
نگو طاقت بیار و گریه نکن
شوخی بسّه ، محاله ، دس بردار …
***
گریه یعنی جدا شدن از درد
تبر و کاج و آخرین ضربه
وقتی که زور این همه رویا
به یه کابوس بد نمی چَربه !
***
گریه شاید یه راه مطمئنه
واسه کم کردن فشار درد
کی به داد من و تو می رسه خب ؟!
پس باید بی هوا حماقت کرد !!
***
با سپاس از حوصله ی شما دوستان .
(همین ! )