"باروون مرگ"
اول ترانم بایدبگم که این ترانه وترانه ی "گورعاشقی"دریک ساعت ودریک فضا سروده شده !!!!!!!!!!!!!
دارم زیر باروون قدم می زنم
دلم پرشده ازتوو خاطرات
نباید گذشته فراموش شه
نبایدکسی رو بیارم بجات
شب تار رفتن هنوز یادمه
فقط مات و مبهوت حرفت شدم
توگفتی:"دلت کوه یخ شد برام
که عشق تومثل تن سردمه
که غمگین و باروون می شه چشام"
همش گریه کردم که ساکت بشم
سکوتم پراز حرف و فریاد بود
من اون شب یه حس بدی داشتم
وجودم پراز شور فرهاد بود
نمردم, نمردم, نمردم ولی
تو قلبم همش حس یک مرگ بود
یه پاییز تلخی رقم خوردکه
سراسر واسم پوچ و بی برگ بود
تمومه تنم خیس باروون شدوووو
ولی بی اراده قدم می زنم
تواین زندگییه تروخیس من
تورو مثل تقدیر رقم می زنم…