بوسه رو دست خدا
روزگار تلخ ما،ناشی از یک بوسه بود
روی دستای کسی که دستمونو خونده بود
تخلیه شد عقده ها،با یه فرمان جهاد
آبرومون آلت آدمای حزب باد
از خدای بینمون پشت پا خوردیم فقط
بعد طغیان و شعار،بی گناه و بی غلط
ننگ دیروز کثیف،راه برگشتی نموند
این طرف بالاسری،به سر جامون نشوند
کشت و کشتار به حق،به پشیمونی رسید
بوسه رو دست خدا،عاقبت اینجا کشید