سکانسی از شهر
پاییز و نیمکت و نخ به نخ سیگار
شهر و شلوغی خیابون...فکرای بیمار
کودک و دستای کوچیک و کار
مرد و درونی پر از انزجار
خیابون و چارراهای(چهارراه)پرهوس
دخترک و چشمای سبز...وجودی از ترس
پنجره و چشمای تو خیابون
گذشتن مرد و نبود بارون
چهره ی شهر و شکستن مرد
حضور سرد و لحظه های پُر درد
پسرک و فکرای رو به پوچی
حسرت و هی...مونیکای بلوچی
میزگرد و تقاص یک مرد
عشق و شرط مرگش...پای تخته ی نَرد
شب و سکوت و شهر و خواب سنگین
خدا و حسرت و سکوتی غمگین
خدا و حسرت و سکوتی غمگین...