☼ ویـــروس غـــم ☼
احوال این روزای من ابری و دلمردس
اشکای من تو ساعت دلتنگی سر میره
هر کاری شد کردم که از یادم بری اما
انگــاری ویروس غمت خیلــی فراگیــره
تو ازدحـــام ایـــن هیاهـــوی خیابــونــی
از پنــجــره دنبـــال رد پــات مــی گــردم
هر شب به یادت ذهن من در حال پروازه
دنبال اون خوشبختی فردات می گردم
من توی عمق شب اسیر واژه ها هستم
حس عجیبی ریتم این آهنگ به من داده
خاموشه توی قلب خونه هر چراغی جز
این هالوژن که روی عکس خوبت افتاده
با ساعـــت دوری تو با هـــــر اثــــر از تـــو
حتی به این درهایی که روم بستی مانوسم
رفتی و چشمام خیره به دسگیره ی در موند
حتـــی اثـــر انگشــتتــو رو در مـــی بـوســـم
با رفتنـــت یــخ می زنم تو فصـــل تنـــهایی
تو این زمستون مثله یک تن پوش می مونی
پا پس کشــیــدی از دلــم از زندگیــم امــــا
بــاز منــحصر به فــرد ایــن آغوش می مونی