"کودتای روح"
کودتایی توروح من رخ داد
سرده روحم,جهان پردردم
خسته ام مثل شاعری عاشق
من به اون شهربرنمی گردم
شهرنفرین,به عشقه من بوده
شهرجغدای شوم شب بیدار
مردمی دارمیزدن عشقو
روی لب های دختری اینبار
مرگه دنیای عاشقی تنها
زیرپاهای مردمی خون خوار
خون دنیای پاک این بدبخت
طرحه عشق و زدش به رودیوار
من یه فریادبی صدابودم
شهرمن زادگاه کرکس بود
هرکسی نغمه های عشقوخوند
مثل من بی پناه وبی کس بود
مثل من غرق خون غربت شد
هرکسی دست باوفایی داد
عاقبت زخم خنجری روخورد
یا که میونه دردوغم افتاد…