زندگیم به ته رسیده
خبری ازت ندارم خیلی بیکس شدم انگار
همیشه نبودنت رو با دلم میکنم انکار
رفتی نیستی دیگه پیشم ولی دل که دل نکنده
هنوزم نبودنت رو میگذرونه اون با خنده
واسه من یه شعر بودی که باهاش آواز میخوندم
از وقتی تو نیستی پیشم من دیگه شعرم نخوندم
درد دوری خیلی سخته کاش یه کم نزدیک بودی
کاش یه کم نزدیک بودن واسه تو داشتش یه سودی
کاش یه بار دیگه ببینم من بازم اون روی ماتو
تو که رفتی نیستی پیشم نیاوردم کسی جاتو
خاطراتت که پیشم هست نزدم من بهشون دست
من امیدم بود میای تو باز باهم میشیم ما همدست
ولی انگار امید من با نبودت نا امیده
اسمم تو خاطرت نیست زندگیم به ته رسیده