برای کودکانی که کودکی نکرده بزرگ شدن
همراه بغضی که گلوم و می فشاره
امشب دلم در گیر یه حسی عجیبه
می خواد دلم گریه کنه همراه بغضه
اون کودکی که پاک و معصوم و نجیبه
عمری براش از استقامت شعر گفتن
داره میون مرثیه گریش می گیره
حتی اگه خمپاره ها اون و نکشتن
بی چاره از ترسش همون گوشه می میره
فردای روشن حق اون چشماته اما
تو پیله هم میشه مگه پروانگی کرد ؟
دنیا قرنطینه شده تو بی خیالی
سخته ، نمیشه عاشقونه زندگی کرد
جای لالایی توی گوشت غرش تانک
جای عروسک مین تو دستای پاکت
حالا یه عمره رنگ شادی رو ندیدی
بوی غم و خون میده هر گوشه ی خاکت
با چن بیانیه و چن تا حرف و تفسیر
کی میشه احساس تو رو از دور فهمید
باید کنارت توی آتیش زندگی کرد
شاید بشه یه لحظه اندوه تو رو دید
هر شب تو با آهنگ موشک خواب میری
گهواره هم داره برات تابوت میشه
میگن خدای صبر ایوب پیامبر
داره جهان از صبر تو مبهوت میشه
شاید همین لحظه که ما درگیر خوابیم
یه کودکی داره می میره توی غزه
یه مادری شرم یقش رو چاک میده
بابا میون قفس غماش می لرزه
دستای کوچیکت قنوت و ناله کرده
چشمات به سوی آسمون در انتظاره
یه عمره که ناله می میره توی سینت
انگار خدا هم ناله هات و دوس داره
زیاد سر و صدا نکنید ، نکند زبانم لال حقوق بشر از خواب بیدار شود