یاد تو
آفتاب که میره لب بوم یاد اون نگات میفتم
یـاد اون نگاه پُرشرم که براش ترانه گفته م
شرشر بارون تو ناودون صداتو یادم میاره
صدایی که باهاش تو گفتی قلبت منو دوس میداره
گلای شب بوی باغچه عطر تنت رو دارن
اینو گفتم بدونی تو رو یادم میارن
رفتی از اینجا ای یار منو تنهام گذاشتی
اما نگفتی چرا…، لابد دوسم نداشتی؟!
لابد برای تو من ، کم بودم و ناقابل
که عشقمو فروختی به چهره مقابل؟!