فتح دنیا به دست دیکتاتور
روی چشمای تو دو تا خنجر
مژه هات دشنه های خون آلود
ترس توی اتاق پیچیده
زندگی وحشتیه نا محدود
چند وقته لبای من گیرِ
جاده ای بی عبور از خونه
جز لب خونخورم کسی راهِ
جاده ی وحشیتو نمی دونه
من به دستات مؤمنم مؤمن
زیر ساطور زندگی زیباس
زندگی زیر ضرب ساطورت
با شکستن همیشه پا بر جاس
روی گونه م ولوست انگشتات
کرمهایی که زار زخمامن
لذتی چندش آور و بدبو
ارتباط عمیق تو با من
من جهانو به ترس میندازم
توی دستامه پرچمی خونخور
پیرهنت توی دست من یعنی
فتح دنیا به دست دیکتاتور
زندگی خوبه تو نفس هایی
که به گرمای خنجر و خشمه
عاشقی بی نظیره وقتی که
تاولی خوف رو خود چشمه