شاید کار خدا تغییر کرده
چقد روزا بلندن با حضورِت
شاید کار خدا تغییر کرده
دیگه خورشید حس ِ رفتنش نیست
تماشات توو دلش تاثیر کرده
یجورایی شَبَم تختِ خیالش
دیگه با بودن ِ تو فکر ِ ماه نیست
ردش کرده؛ رفوزش کرده رفته
به تو صد داده از بین ِ یک و بیست
تماشایی شده کار ِ من و تو
نمیتونیم با هم تنها بمونیم
از این دلتنگیامون باخبرشیم؛
واسه هم حافظ و سعدی بخونیم
آخه چند وقته که روزا و شبها
دس(ت) از رووی ِ سر تو بر نداشتن
همش توو فکر چشمای ِ تو بودن
با هم قول و قرارایی گذاشتن
خلاصه اون نگاه ِ دلنشینت
یه عالم رو با هم درگیر کرده
نمیدونم دیگه کِی روز کِی شب
شاید کار خدا تغییر کرده