پسرم
پسرم
ُکلام کوتاهم را
با نگاه تو یک رنگ میکنم
تا برای آمدن وبودنت
هر چه رنج ودرد است
را تلافی کنم
لیک ای مرد فردا
رنج نا برده گنجم را
چگونه جبران خواهی کرد
با مکیدن شیره جان
با نگاهی خشم آلود
با مشتی بر دهانم
یا با لگدی به آمالم
اما من چون کوه استوار خواهم ایستاد
وروزو شب رابا
برق نگاه تو
چه سخت خواهم گذراند
وتو چه آسان خواهی گذشت از قلبی که
به تمامی آن توست
فردا که قامتت عرش را به لرزه درآود
وصدایت چون رعد
در آسمان قلبم به غرش دراید
دستان پرتمنایم را
بسویت دراز خواهم کرد
ومهر را از اعماق وجودت
طلب خواهم کرد
اما تو
به جبران همه ی مهربانی ها یم
چه ناباورانه
صورت جوانت را برخم
می کشی
وچه آسان چهره بیجان مرا
به زیر پائی که
آهنگ نخستین گامش را
خود به تو آموختم
به تر فندی زیبا
لگد مال خواهی کرد