دنیای دریایی
چه رنجی داره تنهایی کنار این همه آدم
چه رنجی داره هرلحظه بسوزی آب شی کم کم
چه رنجی داره که میدونی هیچ فکری نمیدونه
که این آدم چرا زنده ست چرا تو دنیا مهمونه
چه رنجی داره تو دنیا یه زندونی باشی اما
به جای فکر آزادی بری گم شی تو این دریا
تو این دنیای دریایی همه غرقن تو میبینی
تو این دریای مواج و همین بالا و پایینی
دلم بد جور گرفته از همه زندونیای بند
که خوبی رو رها کردن به دام بد شدن پا بند
از عشق حرفی نباید زد میگن دیوونه ای انگار
آخه عشقم کم آورده تو این وضع فلاکت بار
نه فرهادی واسه شیرین به جون کوه افتاده
نه دیگه شهریاری از ثریا شعر سر داده
دیگه جای رز قرمز فقط تو گل فروشی هاست
تو قلب آدما انگار فقط رنگ سیاه بر جاست