((شب جنگ جهانی سوم))
((شب جنگ جهانی سوم))
شب جنگ جهانی سوم
شب آغاز بیقراری بود
من و بغضی که دست و پامیزد
که خودم از خودم فراری بود
شب دلشوره های تکراری
خاطراتی که تو سرم پوسید
مثل سرباز خسته از دشمن
که گلوله کلاهشو بوسید
باغبونی که تو دلش با عششق
جای گل خوشه خوشه مین میکاشت
شاعری که تموم قافیه هاش
بوی گوگرد بوی مردن داشت
من و پرواز تا جهنم تو.
من و تو فصل مرگ رقصیدن
من اغوش باز خمپاره
من و اینبار از تو ترسیدن
شب جنگ جهانی سوم
زندگیمون خاک میکردی
زیر تیغ جنون دعا کردم
برو شاید یه روز برگردی