ململ ِ احساس و صدای بارون
ململ ِ احساس و صدای باروون
.
.
یه وقتایی از ته دل داد بزن
.
سکوتتو بشکن و فریاد بزن
.
اسارت پنجره هارو بشکن
.
کرکره ها و پرده هارو بکن
.
یه وقتایی ماهو به خونـَت بیار
.
یه چای تازه دم کنارش بذار
.
ململ احساستو نقره ای کن
.
روو پولکای نقره کارش بذار
.
یه وقتا با ترانه همقدم شو
.
زمین سرما زده رو بغل کن
.
سایه به سایه برو دنبال ابر
.
ابرای بارون زده رو غزل کن
.
گاهی توو امواج صدا شناکن
.
خیسی غمهای سه تارو بشنو
.
زخمه بزن روو پوست زخمی شب
.
شعری بخون، مرهمی از شعر نو
.
یه وقتا پر کن رگتو توو رگبار
.
وقتشه بارون بشه ، همخون تو
.
چترتو بشکن ، دلتو "رها "کن
.
بدون بارونی و شال و پالتو
.
رها