اپیدمی ۲۴ ۰۸ ۹۲
یه اپیدمی شده واسه دلم، که همه شب با تو حرف بزنه
تویِ رویاهاش بسمتِ تو بره، بعدم از خوشی یدم کف بزنه
بعدِ مدتی بفهمه خیالِ، این که هستی و ما دوتا باهمیم
این که ما با هم خوشیم و یک نفس، بدور از هر چی غمه و ماتمیم
بعد بره به در و دیوار بکوبه، نقش مشتشُ بدیوار بزنه
به خودش ناله و نفرین بده و، خاطرِ نبودنت زار بزنه