شب بی عشقی
تو شب بی عشقی من
واژه ها معنی ندارن
کاغذ من سفید بمون
اگه قلم ها بذارن
حسی نمونده بنویسم
از لحظه دلدادگی
یادته اون روزایی که
عشقت بودم به سادگی
نمیدونم چی شد که باز
جداییا پا پیش گذاشت
شاید اونی که باش بودم
منو تو قلبش نگذاشت
هر چی که هست حالا دیگه
بسم غمه دفتر من
همین دو واژه مونده از
روزخوب با هم شدن
ببخش اگه امضا شده
به اشک چشمونم ببخش
ازون همه خاطره ها
چشمات واسم شده یه نقش
هروز مرورش میکنم
تا یادت اینجا زنده شه
تو دلمی تو عشق من
فاصله هم کم نمیشه