خیال می گیره جاتو
انگار به هم زدم دنیاتو
مشتاق نبودی بمونم باتو
باید ببخشی که شدم نفرینت
تحمل نداشتم نگیرم دستاتو
داری پشت سایه ها گم می شی
داره خیال می گیره جاتو
یه سایه ازتو می بینم انگار
می بینم هرشب رویاتو
مث جون کندن بی تونفس کشیدن
داره سخت می گذره بی تو لحظه ها
خونه تنگ میشه نفسم می گیره
انگار له ام می کنن عقربه ها
تموم خاطره ها رهام نمی کنن
دل تنگ تو امشب یه قلب تنها
توجاده سکوتت مهمونمم نکردی
خواستی تابمونم توعمق غمها
راه نرفتمون و خواستی که من برگردم
ازم چی خواسته بودی که من دریغ می کردم
هرچی عشق تودنیا س به پای تومن ریختم
نخواستی عاشق باشی نخواستی که برگردم