مـَـــرد نیستم …
..–•"" به نام خالق تمام جدایی ها ""•–..
“مـَـــرد نیستم … ”
قاب عکسات همه خیس ، از اشکای منه
خاطراتمون داره به من ضربه میزنه
هوای خونه سنگینه ، خیلی بد رو اعصابه
آینده ها سوخت ، وقتی خدا یک عمره خوابه
من و تو که تا دنیا بوده رویا ساختیم
اما چه آسون به این زندگی باختیم
تو رفتی و خونه داره میشه شکل ِ زندون
خدایی که می بینم ، نه خوبه ، نه مهربون
دیدی دلش اومدو مارو از هم جدا کرد ؟
دیدی که منو بعد از تو به غم مبتلا کرد؟
دیدی اول ِ راه بودیمو ما رو شکست ؟
چقد مظلومانه تو رو به تخت ِ مرگ بست
من از زندگی سیرم، میخوام کـُفـرم حساب شه
میخوام واسه من ، جهنمش انتخاب شه
خونه بی چشمای تو ، نه روحی داره ، نه رنگی
توی عکسات چقد معصومی ، چقد قشنگی
روزای این خونه برام تاریک تر از شبه
بچمون از بس بهونه گیره ، غرقه تــبه
خدا ، دنیات ارزونیه خودت ، نمیخوام
تو که میتونی ، پس منو راحت بکن اعدام
این بچه که مثل تو بی رحمی نمیدونه
آخه بچه ی معصوم از مرگ چی میدونه؟
دیگه هیچ راهی نمونده ، واسه برگشتـنـت
من اینجا ، تو اونجا زیره زمین له میشه تـنـت
به صورت ماهت توی عکسات دل می بندم
مـَـــرد نیستم اگه بعد از تو با کسی بخندم
((از زبون اون دسته از افرادی گفتم که تازه اول زندگی هستند و متاسفانه عشقشون رو همین اول راهی از دست میدن…واقعا متاسفم براشون…خدا بهشون صبر عطا کنه))