هستی
تو هستیِ منی و من ، سایه یِ با تو بودنم
به حرمتِ خنده ی تو ، طلسمِ غم رو میشکنم
امید من تو بودی و ،امید من هستی هنوز
پیرهنی از جنس تنت ، روو سردیه تنم بدوز
هستی لحظه های من ،کنار من قدم بزن
من و ببر ضیافتِ ، خوش عطرِ جنگِ تن به تن
بی تو نفس کشیدنم ، ناله ی بی کسی میشه
بی تو ترانه مبهمه ، بی انتهاست تا همیشه
به سردیه مرگِ برام ، اشکای سردِ اون چشات
این طپشای قلبِ من ، تجلیِ نابِ صدات
هستی لحظه های من ،کنار من قدم بزن
من و ببر ضیافتِ ، خوش عطرِ جنگِ تن به تن
هدیه ی دستای توئه ، لمس ِ پر احساس خوشی
تمومِ درد و غصه رو ، با اون نگاهت می کُشی
میزنه باز سَرَک دلم ، به سرزمینِ عشقِ تو
واژه به واژه شعر من ، از تو میگیره حسِ نو
هستی لحظه های من ،کنار من قدم بزن
من و ببر ضیافتِ ، خوش عطرِ جنگِ تن به تن
تقدیم به هستی زندگیم