درد عشق
هراسونم از این تشویش همش دلشوره میگیرم
نشستم کنج این خونه به قاب عکسمون خیرم
چه احساسی توچشمات هست چه معصومانه می خندی
مگه یادم میره حرفات اخه دل واسه چی کندی
نگفتی باخودت اصلا یه عاشق توی دنیا هست
که حتی موقعه ی رفتن به رویای تو دل می بست
نمیشه باورم ای کاش بهم نقصام و می گفتی
حلالت کردم اما خوب به این حالم تو می افتی
به این حالی که هرلحظش ازاحساس تو لبریزه
غمی که تو دلم دارم مثل اندوه پاییزه
نصیب هرکسی باشی دلم درگیرت بازم
تمام دل خوشی هامو تو دنیای تو می سازم
نیار انقدر دلیل عشقم واسه توجیح تصمیمت
قبول کن راه و کج رفتی بیا من میشم تسلیمت
نمیشه دیگه بعد از تو دوباره عشق و معنی کرد
تنم خسته دلم زخمی نفهمیدم عشق یعنی درد