فندک و برادارو ..
من شیر گازو باز میزارم
تو فندکو بردارو روشن کن
ما حالمون تاریکه مثله قبل
حد ِاقل فردا رو روشن کن
ما خیلی وقته توی اتیشیم
این خونه خیلی وقته میسوزه
این مرد افسرده ی بی احساس
اون مرد خوش خنده ی دیروزه
دوس دختر ابرو کمون من
این زن غمگین ِ شکس خوردس
زندگی ه امروز ما انگار
رویایی شیرین مگس خوردس
تو فندکو بردارو روشن کن
گاهی یه کم خودکشی هم خوبه !!
وقتی که میسوزه تنت ، توی
اغوش ِعشقت باشی هم خوبه
دنیای ما شکل جهنم نیس !!
اما عذابش استخون سوزه
زندگی مثله زخمی سر بازه
ادم یه عمر این زخمو میدوزه
این شیر گاز ، این فندکو این من
من قانعم هر چی بگی با تو
خستم ولی ترسی ندارم از
ادامه این زندگی با تو ….