ابر و ستاره…
همه ترانه هایم پر از تو شدند حس می کنی چقدر شبیه تو شده ام؟
ابر و ستاره
هنوزم ابر و ستاره ی تورو
شوق دیدن دوباره ی تورو
پشت این همه خزون لعنتی
دستای پر از بهاره ی تورو
دوست دارم… دوست دارم…
مث ماهی برکه چشماتو
سرزمین گرم اون دستاتو
وقتی پیش روی تو می شینم
دفتر پر از ترانه و حرفاتو
دوست دارم… دوست دارم…
مث فانوسی که دریای شب و
واسه کشتیا یه مامن میکنه
شوق چشماته که پاهای من و
تو سفر راضی به رفتن میکنه
همیشه مزرعه ی چشمامه
که بری گلای بارون میده
نمی دونی که چقد پرسه زدن
توی شرجی ِ دلت جون میده
بغض دلتنگی و چشم ترتو
قصه ی گریه های آخرتو
وقتایی که توی دنیات هستم
همون حال ِ پیش من بهترتو
دوست دارم … دوست دارم
روی بوم شب تورو کشیدن و
با ترانه ها به تو رسیدن و
توی خاطرات خوب و بد من
رد احساست و ساده دیدن و
دوست دارم… دوست دارم
مث فانوسی که دریای شب و
واسه کشتیا یه مامن میکنه
شوق چشماته که پاهای من و
تو سفر راضی به رفتن میکنه
همیشه مزرعه ی چشمامه
که بری گلای بارون میده
نمی دونی که چقد پرسه زدن
توی شرجی ِ دلت جون میده