از پشت دیوار
سلام
یلدا مبارک@};-
اما…
امشب یکم ساعت سرش گرمه
توو این هوای سردِ دیووونه
چن لحظه بیشتر, زمین چرخید
از عشقِ مهمووونای توو خونه
ما خونَمون انقدر گرمه که
با قاچِ هندونه خنک میشیم
یا بضی وقتا انقدر کوووکیم
که آخر پاییز توو کیشیم
اما هوا اینو نمیفهمه
اوونی که خونَش تویِ یه جوبه
یا اون که کارتون خوابه این روزا
مُشتِش رو, روو زخماش میکوبه
اصلن به من چه که هوا سرده؟!
من ژاکتِ پشمیمو میپوشم
امشب عزیزامم که توو خونَن
دستِ یکیشون گرمه روو دوشم
اصلن به من چه که یکی بیرون?
با ظرفِ روغن خونه میسازه
ما توی بازی شرطُ میبازیم
اوون توی خونش جوونُ میبازه
آجیل امسالی یکم بد بود
پسته, دُرُشتاشم نمیخندن
اخبارِ ساعت هشتِ امشب گفت:
شیروونیا قندیل میبندن
گلپر بیارم تا بپاشم روو
یاقوتِ ترشو سرخِ صد دونه
بابا تفال زد ولی ترسید
از اینکه حافظ بد پریشونه
یاری رو توو مردم نمیبینه
باد بهارونِش رو گم کرده
انگار میگه جشن ما ,یلدا
از پشت دیوارای شب درده
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟.
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست ؟
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چــه شــد؟
(حضرت حافظ)
اما…
بازم یلدا مبارک@};-