قصه های تلخ
شدم پاییزی و خاموش
تو این فصل بدون تو
شکستم مثل آینه
از اون ساعت که رفتی تو
شبای بعد تو دیگه
نگاهم خیسه از احساس
بیا برگرد کنار من
دل عاشقمو بشناس
شدم تبعید به تنهایی
تو این روزا بدون تو
کسی نیست آشنای من
تا وقتی که نباشی تو
دارم گم می کنم راهو
تو این جاده ی بارونی
تو فکرت پیش کی گیره
که پیش من نمی مونی
کنار خاطرات تو
تو ذهنم قصه می سازم
ته این قصه های تلخ
تو رو با گریه می بازم