.::.یک استکانِ مرگ.::.
یک استکانِ مرگ خوبه…نه؟؟!!
وقتی دُرس(ت) با درد درگیری
هر فرصتی شد/امتحانش کن
سخته…ولی با عشق میمیری
هر وقت مستی اشک میریزی
امٌا…نه! اینجوری نمیشه مَرد!!
تنها به این فک کن که با یک تیغ
این برزخ و باید تمومش کرد
اصلن چرا پرواز از پُل نه؟؟؟
اینجوور مردن سبکِ آزاده
حالت خرابه…آره میدونم
انگار بَختَک جوونِت افتاده
درداتو میفهمم خودم…آره
عینِ همین زخم و منم خوردم
صدبار فکرِ خودکشی کردم
هر بار دیدم:قبلَ از اون مُردم
امٌا ببین من تجربه م میگه:
تو این شرایط زندگی سخته
باید ببخشی!!…رُک بگم:دنیا
یک ماده ی چسبنده رو تخته
دارم به این فک میکنم شاید:
قبلن خودت مُردی نفهمیدی!!
وقتی همون شب تو اتاقِ خواب
یک مردِ لخت و با زَنت دیدی
یک استکانِ مرگ مونده تا!!
فردا بفهمن تو تمامِ شهر
روزنامه!!…روزنامه!!…یکی مُرده!!!
با خوردنِ یک استکانِ "زَهر"