سرما(بخش دوم)
سرما(بخش دوم)
در تکاپوی طبیعت این چنین
آدمی در خواب لالا کرده بود
ظلم ظالم را تحمل می نمود
در خیالْ آن مثل سرما کرده بود
سرنوشت ثابتی آن را شمرد
هم برایش خویش دولّا کرده بود
بی اراده هم شنید هم گوش کرد
این چنین خود را مهیا کرده بود
آن که می بایست فریادی زند
رفته و در خانه مأوا کرده بود
عرصه را در پیش دژخیمان ظلم
خالی و تنها و تنها کرده بود
آن که هم فریاد زد،از زور زور
آن چه را می گفت هاشا کرده بود
مؤمن ترسو و غافل هم فقط
خواهش یاری مولا کرده بود
از خدا خواهش به تعجیل فرج
با قسم دادن به زهرا کرده بود
بی تحرک بی عمل بنشسته بود
خواندن یاسین و طاها کرده بود
وان یکی هم دست امید خودش
را به سوی این و آنها کرده بود
گهگداری اعتراض چند تن
ظالمان را خوب رسوا کرده بود
این چنین باید علم کردن قدی
پاسخ ظلمی که بر ما کرده بود
ما چه کم داریم زین مردان مرد
با همانم که تماشا کرده بود
کار باید ،ضد فرعون زمان
همچو آن کاری که موسی کرده بود