فندک بی گاز
یک فندکِ بی گاز است
لبهایِ تو بی خنده
آتشکده ای ویران
بی موبد و بی بنده
صبحانه یِ عمرِ من
شیرین نشود بی تو
این قهوه یِ تلخم شد
از قندِ تو آکنده
یک روشنیِ محض است
چشمانِ تو در سایه
صد پرتوِ یک خورشید
از چشمِ تو تابنده
هر بغضِ تو یک لرزش
بر پیکرِ ابر انداخت
دل خانه یِ باران و
رگبارِ پراکنده
آن نائِزِ چَشمانت
تشویقِ شروعِ شعر
اخمِ تو به معنیِ
انتقادِ سازنده
دیوارِ نجابت هم
از خشتِ نگاهِ توست
هر حکم تو حاکم کُش
هر دست تو بُررنده
دکترایِ احساس است آن دو چشمِ هر دم مست
فکرِ تو مرا از غم
هر لحظه رهاننده
هر واژه ی من قرضیست
از دفترِ الحانت
بی وزن شده ام از تو
عشقِ تو سراینده
تصویرِ تو در آب است
این ماه نشانِ توست
دستِ من و دستانت
در خلوتِ آینده
شهریور ۹۱
پ.ن :با سلام خدمت همه ی دوستان عزیز.خواستم از اینکه به خاطر کنکور ارشد کمتر میتونم پای ترانه هاتون نظر بزارم عذر خواهی کنم.