سکوت
چه زیبا میشه فردا ، وقتی چشمام
بشه باز و تو باشی در کنارم
همه دنیا رو تو چشمات ببینم
چقد این آرزو رو دوووست دارم
شبا تو بی کسی های شبونم
چقد درد تو رو با ماه گفتم
به عکست خیره موندم تا سحرگاه
چقد اسم تو رو با آه گفتم
نبودی تو عبور بی کسی هام
چقد سنگین من و غم راه رفتیم
تو اون کوچه که ردی از تو داره
به یاد خاطرات تو می افتیم
چقد دلتنگ خورشیده نگاهم
تو این روزا فقط کابوس تارم
نه می میرم نه زنده می شم حالا
تحمل می کنم راهی ندارم
تو رفتی تا افق تا بی نهایت
من اینجا دست و پام زنجیر میشه
باید باشم بدون هرم دستات
همین داره برام تقدیییییر میشه
حالا تو اوج دلتنگی کنار
همین سنگی که زیرش خونه داری
می شینم نالم و با سنگ میگم
شاید عشق من و یادت بیاری