نمیخوام که با رفتنت مَرد شَم …
نمیخوام دوباره تو رو گُم کُنم
نمیخوام با عکسات یخ و سَرد شَم
میخوام بچه باشم , ولی پیشِ تو
نمیخوام که با رَفتَنت , مَرد شَم
چرا عشقمو دیدی و , باز هم
چطور از همه خاطرات رَد شُدی
نمیخوام که از عِشق تو دور شَم
نمیخوام که باوَر کُنم , بَد شُدی
چرا باید از هم , جدا باشیم و
چرا باید احساسمون , دور شه
چی میشه که این فاصله کم بشه
چی میشه شبامون پُر از نور شه
چقدر دوره امروز , دنیایِ ما
قدیما یه دنیا پُر از عاشقی
هنوزم مثِ بچگی , عاشِقَم
ولی شکلِ دنیایِ تو مَنطِقی
شدم غرقِ روزایِ تنهایی و
شدم گُم میونِ یه دنیا رفیق
سکوتی که تو هدیه دادی به من
مثِ مَرگ بود , یک سکوتِ عمیق
نمیخوام دوباره زمستون بشه
نمیخوام دوباره پُر از مَرگ شَم
کنارم بمون تا مثِ یک درخت
پُر از سبزی و , شاخه و برگ شَم
(کیوان اخوان حریری)