بانوی من
تو میخوابی ومن چشماتو میبوسم
که سخته باورش میدونی میپوسم
نمیشه ،باورش سخته نباشی
بمیرم،تا که تُوخونه تو باشی
هنوز حس میکنم،عطرت نرفته
صدای زجه هام تا کوچه رفته
نفس بیتو برام معنی نداره
که هر روزه خدا،پوچی بباره
نمیتونم،نمیشه،کم میارم
عزیزبانوی من،من بیتو خارم
زمستونم تو ای باغ و بهارم
منو تنها نذار تُو روزگارم
هنوز با خاطراطت سرخوشم من
یه حس خالیم،بی خود خوشم من
هنوز حس میکنم که هستی انگار
تبسم داره عکست روی دیوار…
( تو رفتی آخر این راه بن بست،نگفتی با خودت اینجا کسی هست )