" حضـــور نابهنگامت منو تسلیـــم کـــرد آخـــر "
حضور نابهنگامت
منو تسلیم کرد آخر
به پای حس تو مونم
بدون عشق – بی بـــآور
منو تسلیم کرد حس
نگاه بی پناه تـــو
شدی بازیچه ی حست
همین شد اشتباه تو
همین بـــآعث شد از چشمام بیفتی
یــا که حس تعلق بت ندارم
واسه موندن کنــارت پا به پاهات
باید تنهاییتو یادم بیارم
برای بــاورت باید بمونی
به پای مرزی کـــه واست میذارم
ازم دورش کـــن این تردید تلخو
میخـــوام ثابــت کنم احســـاس دارم