بهونه
منواصلا" نمی بینی , دلت انگار یه جا گیره
وجود من برای تو , میدونم دست وپا گیره
منو نشناخته ای آخر , دارم ازدست تو میرم
برای موندن اینجا , هنوز دنبال تقدیرم
گمونم رفتنم زودتر , همیشه ازخدات باشه
اگه حس توی قلبت , مث طرز نگات باشه
نشد دستگیر من آخر , کجا بود اشتباه من
شدم مغلوب تو آسون , فقط این بود گناه من
واسه ت این یادگارازمن , تموم گریه هام باشه
نمیخوام تا دم رفتن , هنوزاشک توو چشام باشه
شکسته قلب من آروم , بخواب بی دردُ بی غصه
به خونه می رسن یا نه !؟ کلاغا آخر قصه
برای پیش تو موندن , بهونه اومده دستم
تو رو واسم خدا خواسته , منم تا آخرش هستم
بهارناز اویسی
کار زیبایی بود =D> لایک تقدیمتون @};- @};-
مجید صادقی
سلام محمود جان ترانه خوبي بود داداش مرسي
معصومه قریشی
درود جناب خرمی فرد کار خوبی بود ، به شخصه مضمونش رو دوست داشتم فقط؛ کمی دوگانگی های زبانیش اذیتم کرد ... موفق باشید و نویسا .می پسندم @};- @};- @};-
علی اصغر شریفی
خیلی زیبا بود احسنت بسیار لذت بردم =D> @};- :-)
حسین خزایی
@};- @};- @};- موفق باشی
علی یاری
@};- @};- @};- @};-
امین بهاری زاده
@};- @};- @};- @};-