. دود عشق .
حال تو رو هیشکی نمی فهمه
وقتی که دنیا پیش روت هیچه
از شدتِ حالِ بدت هر روز
قلبت داره از درد می پیچه
باور نمی کردی یه روز قلبت
مثِ یه دیوار روبه روت باشه
دنیایی که هر روز می ساختی
زیرِ همین دیوار ناابوود شه
هرشب یه بوفِ کورِ آشفته
توو قرصِ چشمای تو بیداره
در انتظارِ مرگ ِ تو تا صب(ح)
دستش رو زیرِ چونه میذاره
رویای تو هم مرزه کابوسه
مرزی که تو از اون بیزاری
یه خوابِ تلخ همزادِ پلکای
خیسی که روی همّ میذاری
حل میشی تو آرامشِ گریه
بغضِ تو دیگه سدِ راهت نیس
هر روز، بدتر میشی اما باز
نفرین و کینه پشتِ آهت نیس
کابوسِ بیداری تو هرشب
با قرصِ خواب آور تموم میشه
آرامشِ کم رنگِ توو خوابت
تنها با یه فردا حروم میشه!
هر بار، با هر خاطره، قلبت
مثِ یه شمع بی وقفه می باره
داری می سوزی توو دلِ آتیش
قلبِ تو، این آتیشُ دوست داره!
هر روز، مقصد، دور تر میشه
امّا، یه حسّی می گه نزدیکی
دودِ همینِ عشق، تو چشت رفته
داری میری تو قلبِ تاریکی..
پس نوشت::
– جرقه خلق این ترانه از احوالات دوست صمیمیم خورده شد..عشقی که دامن گیرش شد و همه ی زندگی شو تحت تاثیر قرار داد..
– سپاس ویژه از دوست گرانقدر و کاربلد و نکته سنجم "فریبا سید موسوی" عزیز..
که بعد از خوندن این ترانه نکات ارزشمندی رو بهم گوشزد کرد..که من هم بسته به توان و سلیقه ام ویرایشش کردم ..
– مثل همیشه خوشحال میشم عقیده و نکات مورد نظرتونو بهم انتقال بدین..یقینا ازتون یاد میگیرم ..
سپاس ..