لحظه ها……….
تقدیم به گل های این باغچه…….
برادر بزرگوارم مجید صادقی – معصومه قریشی عزیز و دیانا سکوت گل
لحظه هایم را برایم شاد ساخت
آنکسی که از وجودم ترد بود
بی رمق در گوشه ای از قلب من
از هوای بی کسیم دلسرد بود
در تموم روز من نقاش بود
رنگ شادی روی این دفتر کشید
(صادق) و (معصوم) در این لحظه ها
مثل من طعم همین حسو چشید
بردباری در وجودش رخنه کرد
با محبت مثل یک پروانه بود
در فضایی دور از این دنیای من
روز و شب با حس من همخانه بود
نوبت احساس این پروانه هاست
نوبت حرفایی از جنس( سکوت )
از نگاهش میشه این حسو شناخت
ساده و صافه نشسته رو به روت
مهربون مثل نگاه آینه اس
تو تموم دفترم استاد بود
با وجود خانه ای از جنس (ما)
بی کسی از چشم من افتاد زود
رنگ دنیاهام یهو تغییر کرد
فکر من از این وجود دلشاده
من به این ایمان رسیدم که هنوز
این محبت تو زمین آزاده
در حدی نبودم که بتونم فرشته های مهربانی مثل این عزیزان را توصیف کنم
کم و کاستش را ببخشید
موفق باشید