احساس متضـــــاد
یه زخم قدیمی تو قلــب منه .. یه زخمی که با هیچی درمون نشــد
تصور بکن حتی یک ثانیه .. وجودم از این درد خالـــــــــی نشــد
یه تنهایی ی‚ مبهم و یخ زده .. همه سهم من از وجود تـــو بــــود
تو دنیا بجز لمس آغوش تو .. برام هیـــــچ چیـــــــــزی خیالی نشد
*****
ولی چنــد روزه که غم پر زده .. به جاش خنده رو صورتم اومده
میخوام جاتو به یه غریبه بدم .. میدونم که اون عاشق من شــده
تو روزای تلخم یه آرامشه .. حضورش کنـــــارم یه مرحم شده
باید دل ببندم به احساسشو .. باید حس کنم لایق من شـــــــــــده
*****
*تو چشماش عشقو من دیدم .. همون لحظه که خندیدو
همون وقتی که چشماشو .. ازم یک لحظه دزدیـــــدو
تنم میسوزه از این حس .. دارم تو قصـــــه گم میشم
با این احوال آشفــــــته .. شبیه مــــوج آتیشــــــــــــم
*****
فراموش نکردم هنوزم تورو .. تویی رو که چن ساله تو قلبمی
ولی خستم از این همه بی کسی .. دیگه کم آوردم تو این زندگی
تظاهر نکردم تو این لحظه ها .. دارم مثه قلبم ترک میخــــورم
تویی رو که دنیای من بودیو .. دارم میکشــــــــم .. من به ایـــــن سادگــــــی