بچگـــــــــــی… !
نه اخــم من تو رو ترسـوند
نه بغضت چشممـو تر کرد
اگه من بچگــــــــی کردم
تو آقایی کن و برگـــــرد…
تو میــــــدونی توو این بازی
کسی جز من نمی سوزه
نگو وقت بریدن بــــــــــــود
واسه رفتــــن یه کم زوده
کسی جز تو نمــــی تونه
منو تو تب بســــــــــوزونه
دلیل اشک چشمامـــــــو
کسی جز تو نمیــــــدونه
تو میـــــــدونی نمی تونم
تو که میتـــونی لب وا کن
بیا بگـــــــــــذر از این بچه
منو تــــــــوی دلت جا کن
من از تو معذرت میخوام
اگه با عشـق تو سردم
تو تا کردی با اخــــلاقم
مدارا کــــردی با دردم
به هر سازی زدم بودی
دلت با بچگیم سر کرد
آره من بچگــــی کردم
تو آقایی کن و برگرد… !