باشی یا نباشی
دنیای من یعنی همین که پیش من باشی
با تو که از دنیای غم چیزی نمیدونم
هر واژه اون لحظه برام حکم غزل داره
وقتی که از احساس و از عشق تو می خونم
وقتی که عشق از چشم معصوم تو می باره
واژه غزل میشه غزل مستانه می رقصه
وقتی که دنیا رو توی چشم تو می بینم
دیگه دل از تاریکی فردا نمی ترسه
اگه بری تو این شبا … سر به سر غم میزارم
نفس بده همنفسم … بی نفسات کم میارم
تو این غروب زندگی … تو یه شروع تازه باش
برای قلب عاشقم … یه عشق بی اندازه باش
وقتی نباشی زندگیم در گیر کابوسه
دلواپسی ها توی قلبم مستعد میشه
دستام چقد سرد و تنم یخ بسته انگاری
خون توی رگ های تن من منجمد میشه
یک خط ممتد میکشه دنیای من بی تو
یعنی تموم شد هر چه بوده بین ما ای وای
از آخر قصه بگو تکلیف و روشن کن
از زندگی کردن کنارم مرگم و می خوای
اگه بری تو این شبا … سر به سر غم میزارم
نفس بده همنفسم … بی نفسات کم میارم
تو این غروب زندگی … تو یه شروع تازه باش
برای قلب عاشقم … یه عشق بی اندازه باش
با تشکر فراوان از همه دوستانی که اومدن و نقد و راهنمایی کردن سعی کردم اشکالاتی که دوستان گفتن رو بگیرم تا چه حد موفق بودم شما بگید
بازم از حضورتون ممنون