" چهل شب ترانه بوی غم میده "
سلام دوستای گلم ♥
بلندی این ترانه رو به بزرگی حوصلتون ببخشین …
کاملا جوششی بود …
امید که دل های قشنگتون هیچ زمانی خونه ی غم نباشه … ツ
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خودکارِ قرمز توی دستامه
خط میزنم اسمم رو از تاریخ
من دختری از جنسِ دلشورم
من تخته مو دنیام پره از میخ
تا بوده دنیای من این بوده
بغضُ گلایه ؛ دردُ تنهایی
یه مشت دشمن با نقابِ دوست
آهِ شکستن؛ انگِ رسوایی
هر دلخوشی بود ساده بخشیدم
غم هامو تنها با خودم بُردم
هر شب تو قابِ آیینه خندیدم
بغضامو تلخِ تلخ میخوردم
هیچکی نموند؛ هیچکی نفهمید که
پشتِ نقابِ خنده ماتم بود
واسه زرنگ بازی ؛ منِ تنبل
شهریورا هم میشدم مردود
وقتی که حسی یخ زدُ لرزید
عشقم رو روی قلبش انداختم
وقتی زمستونی شدن دستام
دستی نبود و دستکشی بافتم
خم میشدم تنها؛ ولی بازم
غم هامو مینداختم روی شونم
حتی غم دوستایی که بعدا
با شادیاشون رفتن از خونم
هر کی رسید خط زد رو احساسم
گفت ساده ای ؛ خندید به خوبی هام
کم کم خیال کردم یه دیوونم
کوتاه بودن کلِّ شادی هام
کم کم رفیقم شد شبُ ؛ شعرُ
شب پرسه توی کوچه های تنگ
سیلی زدم تو گوش افکارم
هی گفتم : احمق ! سنگ شو ! از سنگ
اما نتونستم ، نشد ؛ بد شم
دنیا ! همینم من ! تمومش کن
هی آدمات خنجر زدن پشتم
کندن تمومِ ریشه مو از بُن
گاهی نباشی بهتره انگار
تا باشیِ و دفنت کنن گوشه
هیچکی نیاد سروقتِ یاد تو
حتی چراغونی بشه کوچه
خودکار مشکی توی دستامه
خط میکشم یک گوشه ی عکسم
چ(ه)ل شب ترانه بوی غم میده
من معنیِ لبخندِ برعکسم
" مریم جعفرزاده "